"رفتار مصرفکننده" پيش از اين با استفاده از چشم غيرمسلح صورت ميگرفت. بازارياب با "مشاهده" و "رصد بازار" بر پايهي حدس و گمان، شم و تجربه، و دانش و بينش دربارهي رفتار مصرفکننده، پردازش و استنباط ميکرد که از اين يا آن محصول لذت ميبرد، از اين يا آن محصول بشدت متنفر است و.. بعدها براي درک بيشتر دلايل علاقهمندي و يا تنفر، مطالعات جامعهشناختي، روانشناختي، زبانشناختي، نشانهشناختي و... در قالب پرسشنامههايي که تدوين ميشد، و يا گروه کانوني که تشکيل ميشد، به لايههاي بيشتري از اين "رفتار مصرفکننده" دست يافت. اکنون با ظهور و بروز دانشهاي نوين بويژه در حوزهي نوروساينس (عصبشناختي) در گسترهي نورومارکتينگ و با ابزارهايي جديد نظير "رديابي حرکات چشم" فرصتهاي تازهاي با قابليتهاي جديد براي بررسي رفتار مصرفکننده مهيا شده است. از ديرباز آموختهايم که چشمها بهعنوان درگاه اطلاعات، نقطهي شروع ادراک بصري هستند. تکانههاي عصبي توليدشده در شبکيه براي تحليل و يکپارچه شدن به مغز گسيل ميشوند. و در نهايت در مغز "پردازش" صورت ميگيرد. از ديگر سو، جرالد زالتمن، استاد دانشگاه هاروارد، به ما آموخت که به صورت "بصري" با يکديگر صحبت ميکنيم. براي مثال اگر کسي از شما دربارهي نشاني محلي بپرسد، نخست تصاوير در ذهن شما نقش ميبندد و بر پايهي آن، قدم به قدم شخص را راهنمايي ميکنيد که مستقيم برود، پس از 500 متر به ايستگاه مترو ميرسد، بعد از 5 ايستگاه، از مترو خارج شده تا به نقطهي مشخصي که گفته بود، برسد. زماني که با شخصي در حال گفتوگوي تلفني هستيد، باز هم اين تصاويرند که در حال صحبت کردن هستند. تصويري که از شما در ذهن فرد مقابل نقش بسته است و بالعکس. دربارهي آنچه نيز صحبت ميکنيد، اين تصاويرند که يکي در پي ديگري در ذهن شما و فرد مقابلتان رژه ميروند. به گفتهي صاحبنظران، مزيت رقابتي شرکتها در قدرت آنها براي ثبت و ذخيرهسازي اطلاعاتي است که در ذهن و چشم مصرفکنندگان نقش بسته است، و پردازش و رمزگشايي اين تصاوير ميتواند از اعمال، افکار، و رفتار مصرفکنندگان، پردهگشايي کند.