محصولات مصرفي محصولاتي هستند که به افراد فروخته شده و توسط خريداران و يا ساير افرادي که محصولات را دريافت ميکنند مصرف مي شوند. اين ويژگي موجب تمايز اين محصولات از محصولات صنعتي مي گردد، که به سبب توانايي خود در کمک به ساخت يا تحويل محصول ديگري خريداري مي شوند. بنابراين محصولات مصرفي در راس زنجيره ارزش خود قرار دارند و دقيقا بعد از توليد مواد خام پايه در جايگاه دوم قرار ميگيرند. اين محصولات براي موفقيت به عملکرد خوب در کل زنجيره ارزش نياز دارند. در عين حال، افرادي که مسئول بازاريابي محصولات مصرفي هستند همچنين در بقاي زنجيره ي ارزش اهميت دارند. در عين حال، اين دو مورد کاملا مستقل هستند.
خدمات مصرفي نيز به همين صورت است. بنابراين يک مشاور مالي يا آرايشگر به مشتريان خدماتي را عرضه داشته و از محصولات ملموس و ايا منابع اطلاعاتي جهت ارائه خدمات خود استفاده مي نمايد. اين دو با هم تاثيرات جمعي بر ارزش خود خواهند داشت، همچون خرده فروشان بزرگ که وابستگي متقابل زيادي به زنجيره ارزش خود دارند.
بازارهاي مصرفي:
مشکل اصلي در بازاريابي براي توليدکنندگان و يا خرده فروشان کالاهاي مصرفي يا تامين کنندگان خدمات مصرفي، اين است که با تعداد زيادي مشتري بالقوه رو به رو هستند. اين امر به يک اندازه قابل اطلاق به سازمان هايي است که کالاهاي مصرفي بادوام همچون يخچال فريزر توليد نموده و يا محصولات مصرفي همچون خوار و بار ارائه مي نمايند. تفاوت هاي اصلي بين اين دو دسته عبارتند از:
- پيوستگي و توالي خريد؛
- هزينه هاي قطعي؛
ميزان درگير شدن در خريد.
به اين دلايل، محصولات مصرفي غالبا با عنوان «کالاهاي مصرفي تند مصرف» يا همان FMCG شناخته مي شوند که در آن پذيرش يا رد محصولات در بازه زماني نسبتا کوتاهي انجام ميگيرد که مفاهيمي براي نحوه بازاريابي اين محصولات به همراه دارد. از طرف ديگر محصولات مصرفي بادوام همچون «کالاهاي سفيد» (فريزرها، اجاق گازها و غيره) يا کالاهاي قهوه اي (وسايل کوچک آشپزخانه، مبلمان و اثاثيه و غيره)، خريدهاي نادري دارند که برخي از آنها براي خانوارها حائز اهميت است. بنابراين خريد اين محصولات فرآيندي بسيار طولاني و حساب شده خواهد بود که نيازمند عرضه کننده اي جهت انطابق بازاريابي با اين شرايط است. محصول در هر دسته اي که باشد، باز هم تعداد بسياري از خريداران بالقوه همچنان باقي است و تامين کنندگان اين محصولات را با يک مشکل قابل توجه رو به رو مي سازد: زمانيکه افراد زيادي وجود دارند که ممکن است ترغيب شوند تا محصولات شما را به محصولات رقبا ترجيح داده و بخرند، چگونه با مشتريان ارتباط برقرار ميکنيد؟ زمانيکه مشتريان بالقوه از نظر جغرافيايي پراکنده بوده و يا سهم کوچکي از هر جامعه در بازار هستند اين مشکل به يک مشکل مرکب تبديل مي شود.
امروزه فناوري يکي از ابزارهاي مهم رقابتي در اکثر سازمان ها بوده که به متمايز نمودن آنها از سايرين در بازار کمک مي کند. زمانيکه فناوري بخش قابل توجهي از پيشنهاد کلي بازار باشد، سازمان ها بايد در نظر بگيرند آيا شمول آن نيازمند يک رويکرد به خصوص است يا اينکه طبيعت فناوري تاثير کمي بر شيوه بازارايابي محصول خواهد داشت.|
تمايز اصلي در اينجا بين محصولاتي است که تنها براي اهداف بازاريابي از سطح فناوري بالايي برخوردار بوده و محصولاتي که شامل فناوري پيشرفته اي هستند، اما نيازمند توجه خاص به آن جنبه از پيشنهاد نيستند. اگر حالت اول صحيح باشد، با برخي مشکلات بازاريابي رو به رو خواهيم شد که نيازمند توجه ويژه است. اگر هم مورد دوم صادق باشد، ساير مشکلات محصول و بازار احتمالا مهم تر خواهند بود.
متمايز نمودن محصولات با سطح فناوري بالا:
در تصميم گيري در اين باب که آيا يک محصول براي اهداف بازاريابي از سطح تکنولوژي بالايي برخوردار است يا نه، بايد بدانيم که محصولات کمي از يک فناوري تشکيل مي شوند. اين محصولات غالبا آميزه اي از فناوري هاي پيشرفته قديمي و جديد هستند که همگي در کنار هم، محصول اصلي را مي سازند. بنابراين، براي نمونه، خودروها، پرينترها و دوربين ها از طيفگسترده اي از فناوري ها استفاده مي کنند، اما تنها زماني جهت بازاريابي از فناوري بالا بهره خواهند برد که فناوري جديد و قديمي موجود در آنها به شکل متمرکز جهت ارزيابي مشتري از محصول به کار گرفته شود. بنابراين معيار اول جهت طبقه بندي يک محصول به عنوان محصولي با سطح فناوري بالا اين است که مشتريان محصول را چگونه مي بينند.
محصول ما هرچه که باشد، خريد آن شامل ريسکي براي خريدار خواهد بود. براي محصولات با سطح فناوري بالا، مشکل اينجاست که ريسک خريدار در نتيجه عدم اطمينان هاي موجود در يک فناوري جديد يا پيشرفته افزايش مي يابد. اگرچه ريسک تنها براي خريدار نيست، تامين کننده هم عنصر ريسک را بيش از هر زمان تجربه خواهد کرد. اين بدين خاطر است که هم تامين کننده و هم خريدار، چه کاربران نهايي باشند و چه واسطه گران زنجيره تامين، فاقد تجربه لازم جهت به کارگيري، حفظ و استفاده از فناوري خواهند بود.
در حاليکه اين امر موجب افزايش احتمال بروز مشکلات پيش بيني نشده همچون هزينه بيشتر، تداوم عرضه، اثرات جانبي پيش بيني نشده و يا مشکلات کيفي ميگردد.
جديد و نو بودن يک فناوري که از ويژگي هاي اصلي محصولات با سطح فناوري بالا است به مشکلات بازاريابي خواهد افزود، چرا که احتمالش کم است محصول جهت حل مشکلي که برايش طراحي شده است موثر واقع شود. به همين شکل، احتمالش بسيار کمي وجود دارد که درک عميق و گسترده اي از اينکه يک محصول چگونه مي تواند مزايايي براي مشتري و سازمان هاي بالقوه ي مشتري به همراه داشته باشد ايجاد گردد. به علاوه، اين اطمينان وجود ندارد که ساختارهاي پشتيباني در بازار وجود داشته باشند که سازمان هاي عرضه کننده در پيشنهادات بازاريابي خود از آنها استفاده نمايند.