اين کتاب تماميِ خرافات و تفکراتِ در هم و بر همي که اساسِ بسياري از استراتژيهاست را کنار زده و راهي روشن براي خلق و پيادهسازيِ استراتژيِ قدرتمندِ اقداممحور در جهانِ واقعي را فراهم ميسازد. استراتژيِ خوب، پاسخي ويژه و منسجم و رويکردي براي غلبه بر موانعِ پيشروي است. استراتژيِ خوب، قدرت را مهار کرده و آن را در جايي به کار ميبرد که بيشترين تأثير را بر چالشها خواهد گذاشت. روملت استدلال ميکند که بينش، قلبِ استراتژيِ خوب است (بينش نسبت به ذاتِ واقعيِ موقعيت، به قدرتِ نهفته در موقعيت و نسبت به پاسخِ مناسب). او به شما نشان ميدهد که چگونه ميتوانيد با استفاده از انواعِ ابزارهايي که براي هدايتِ تفکرتان فراهم شدهاند، به بينش برسيد.
اين کتاب تماميِ خرافات و تفکراتِ در هم و بر همي که اساسِ بسياري از استراتژيهاست را کنار زده و راهي روشن براي خلق و پيادهسازيِ استراتژيِ قدرتمندِ اقداممحور در جهانِ واقعي را فراهم ميسازد. ريچارد روملت نشان ميدهد که تمايلِ رو به رشدي براي يکسان فرض کردنِ اهدافِ سنتي، شعارهاي پُر طمطراق، تکيهکلامهاي انگيزشي و اهدافِ مالي با «استراتژي» وجود داشته و دارد. او ما را از اين عناصرِ «استراتژيِ بد» آگاه ساخته و چشمانِ ما را به روي قدرتِ «استراتژيِ خوب» ميگشايد. استراتژيِ خوب، پاسخي ويژه و منسجم به- و رويکردي براي غلبه بر- موانعِ پيشروي است. استراتژيِ خوب، قدرت را مهار کرده و آن را در جايي به کار ميبرد که بيشترين تأثير را بر چالشها خواهد گذاشت، چه اين چالشها پياده کردنِ انسان بر روي کرهي ماه باشد، جنگيدن در نبرد باشد، ارائهي محصولِ جديد باشد، پاسخ به پوياييهاي متغير بازار باشد، راهاندازيِ مدرسه باشد، يا اجراي برنامهي دولت باشد استراتژيِ خوب به نحو شگفتانگيزي، اغلب غيرِمنتظره است، چرا که بيشتر سازمانها فاقدِ آن هستند. سازمان ها اهدافِ مالي را با استراتژي اشتباه ميگيرند و ملغمهاي از سياستها و اقداماتِ متعارض را دنبال ميکنند. روملت استدلال ميکند که بينش، قلبِ استراتژيِ خوب است (بينش نسبت به ذاتِ واقعيِ موقعيت، به قدرتِ نهفته در موقعيت و نسبت به پاسخِ مناسب). او به شما نشان ميدهد که چگونه ميتوانيد با استفاده از انواعِ ابزارهايي که براي هدايتِ تفکرتان فراهم شدهاند، به بينش برسيد.