راستذهنها افرادي احساسي، کلنگر، تصويري و تا حدودي رويايي هستند و چپذهنها استدلالي، جزنگر، استنتانجي، پردازشگر و قاعدهمند. بنا بر اين هر پديدهاي از نگاه دو نيمهي ذهن ميتواند بسيار متفاوت و متغير باشد. اگر منابع انساني سازمانها را بررسي کنيم خواهيم ديد که بسياري از مديران ارشد و تصميمگيران الزاماً و اجباراً چپذهن هستند و از سوي ديگر مديران خلاقيت، توليدکنندگان فکر، مديران ارشد بازاريابي و... در گروه راستذهنها قرار ميگيرند.
فاصلهي ميان تفکر راستذهنها و چپذهنها هر روز بيشتر و بيشتر ميشود و به يکپارچگي مورد نياز تيمها براي موفقيت لطمه وارد ميکند.
هدف کتاب نبرد در اتاق فرمان ايجاد صلح و آشتي ميان مديران چپذهن و بازاريابان راستذهن است. نويسندگان اين کتاب با بهکارگيري نمونههاي متعدد، از مکدونالد گرفته تا پپسي و مسترکارت نشان دادهاند که چگونه رويکرد هر کدام از آنها براي رشد، رقابت و برندسازي لازم و حياتي است و در اين مسير نياز است که دو طرف از نيازها، چشمانداز و اولويتهاي يکديگر مطلع باشند.
در اين کتاب شما با ?? حوزهي مختلف آشنا ميشويد که در آنها ايدهي تفکر مديران و بازاريابها با هم متفاوت است.