در سازمانها بسيار شاهد حضور كاركناني هستيم كه از دانـش و تخـصص ارزشـمندي برخوردارنـد، ولـي
سازمان بهره زيادي از دانش آنان نميبرد. چنين مشاهداتي يك مدير را به ايـن انديـشه فـرو مـيبـرد كـه
ملاك ارزيابي سازمان در جذب و آموزش كاركنان چه بايد باشد.
كتاب «گام دوم: كشف توانمنديها» ، بخش دوم نتايج پژوهش وسيعي كه توسـط سـازمان گـالوپ در
زمينه مديريت منابع انساني انجام شده است را در اختيار خوانندگان قـرار مـي دهـد. نتـايج ايـن پـژوهش
ارزشمند كه حاصل بررسي400 شركت موفق جهان، مصاحبه با بـيش از 80000 مـدير موفـق و بـيش از
يك ميليون كارمند است، نشان ميدهد كه: «دانش و مهارت چنانچه در راسـتاي هوشـمندي فـرد باشـد،
منجر به توانمندي ميشود». هوشمندي از آن تنها عدهاي خاص نيست، بلكه هر انـساني هوشـمنديهـاي
ويژه خود را دارد. لذا مهمترين كار مدير در نقش يك مربي، نشاندن هر فرد در جايگاه خود و به كـارگيري
هوشمنديهاي اوست. اين كتاب 34 نوع هوشمندي را به عنوان راهنما معرفي مـيكنـد. در ايـن پـژوهش
مشخص شد كه فاجعه بزرگ در زندگي انسانها، كمبود توانمنـديها نيـست، بلكـه بكـار نگـرفتن آنهاسـت.
بنجامين فرانكلين توانمنديهاي هدر رفته را «ساعت آفتابي در سايه» ناميده است و انگيزه مـا نيـز از ايـن
نوشتار يادآوري اين نكته است كه بسياري از سازمانها، تيمها و افراد ، نادانسته "ساعت آفتـابي " خـود را
در سايه قرار داده اند.