اثري جسورانه از نويسندهي کتاب قوي سياه که بسياري از باورهاي مشهور و قدمتدار را در مورد ريسک و پاداش، سياست و مذهب، مبادلات مالي و مسئوليتپذيري شخصي را به چالش ميکشد.
در بحثبرانگيزترين و عملگرايانهترين کتابي که تا کنون منتشر کرده، يکي از پيشروترين متفکران زمانهي ما توصيف ديگري از مفهوم درک دنيا، رشد شغلي، کمک به داشتن يک جامعه عادلانه و منصفانه، تشخيص مهملات و متقاعدسازي ديگران به ما ميدهد. نسيم نيکولاس طالب با ارجاع به مثالهايي از حمورابي تا سنکا، آنتائوس غولپيکر تا دونالد ترامپ، نشان ميدهد که چطور ميل به پذيرفتن ريسک ويژگي ذاتي قهرمانان، قديسها و افراد مترقي بوده است.
مثل هميشه در متني با ويژگيهاي کلاسيک که به سادگي ميشود فهميد، طالب باورهاي مشهور و قدمتداري که در مورد ارزشمندي افرادي که طرفدار مداخلههاي نظامي هستند، سرمايهگذاريهاي مالي انجام مي دهند و باورهاي مذهبي را تبليغ ميکنند به چالش ميکشد. از ميان بينشهايش ميتوان به موارد زير اشاره کرد:
* براي عدالت اجتماعي روي تقارن و به اشتراک گذاشتن ريسک تمرکز کنيد. شما نميتوانيد سود به دست آوريد و ريسک را به ديگران منتقل کنيد، همان طور که بانکدارها و شرکتهاي بزرگ همين کار را ميکنند. شما نميتوانيد بدون قبول مسئوليت ريسکهاي خودتان و پرداخت ضررهايتان ثروتمند شويد. اجبار به داشتن پوست در بازي بهتر از هزاران قانون و ظابطه اين عدم تقارن را حل ميکند.
* قوانين اخلاقي جهان شمول نيستند. شما عضو گروهي بزرگتر از خودتان، اما همزمان کوچکتر از کل بشريت هستيد.
* اقليت، و نه اکثريت، بر جهان حکمراني ميکنند. جهان نه توسط توافق عام، بلکه توسط اقليت لجوجي که سلايق و اخلاق خودشان را بر ديگران تحميل ميکنند اداره ميشود.
* شما ميتوانيد يک روشنفکرِ در عين حال احمق باشيد. «احمقهاي تحصيل کرده» در مورد همه چيز از استانليسم تا عراق و رژيمهاي کمکربوهيدرات اشتباه ميکردهاند.
* مراقب راهکار پيچيده (که کسي حقوق گرفته تا آنها را پيدا کند) باشيد. يک هالتر ساده بهتر از دستگاههاي بدنسازي گران ميتواند عظله بسازد.
* دين واقعي نوعي تعهد است، نه صرفا يک باور. اين که چقدر به چيزي باور داريد صرفا توسط ميزان ريسکي که حاضريد برايش قبول کنيد نشان داده ميشود.
عبارت «پوست در بازي» همزمان که ستون اصلي مديريت ريسک است، به طور غيرقابل باوري نوعي جهانبيني است که در همه ابعاد زندگي، همان طور که طالب نشان ميدهد، ميتواند نقش داشته باشد. «تقارن پوست در بازي قانون سادهاي هست که براي انصاف و عدالت ضروري است و کارآمدترين اسلحهي شکار مهملات است» و «هيچ وقت به کسي که پوستش درگير بازي نيست اعتماد نکنيد. بدون درگير بودن پوست در بازي، احمقها و کلاهبردارها منتفع ميشوند و اشتباههايشان هيچ وقت به ضررشان تمام نميشود».
نسيم طالب در کتاب سوم (Antifragile – پادشکننده) توضيح ميدهد که ميتوان از اين ويژگي تصادفي بودن و وجود قوهاي سياه استفاده کرد و نوعي از زندگي و سيستمها را طراحي کرد که در صورت ضربه ديدن نه تنها آسيب نبيند، بلکه از هر ضربهي غيرکشندهاي که به آن وارد ميشود نفع بيند و وضعيتش بهتر شود. به عبارتي هر روز پادشکنندهتر شود.
کتاب چهارم (The Bed of Procrustes – تخت پروکرستوس) مجموعهاي از کلمات قصار است که تقريبا همهي آنها را نسيم طالب گفته و بر مبناي ذهنيت کتابهاي قبلي، ايدههايي در مورد زندگي روزمره انساني را به خواننده ميدهد (مثلا «آنهايي که فکر ميکنند کارمندي يک بردهداري سيستماتيک نيست، يا کور هستند يا کارمند» يا «براي اين که بدانيد يکي چقدر آدم جالبي است، از او بپرسيد به نظرش، چه کسي آدم جالبي است؟»).
ويژگي تصادفي بودن دنيا (کتاب اول)، وجود قوهاي سياه (کتاب دوم)، پادشکننده بودن (کتاب سوم) و کلمات قصاري در مورد زندگي بر مبناي مدل ذهني همين کتابها (کتاب چهارم) ما را به کتاب پنجم اين سري Skin in the Game ميرساند.
چرا پوست در بازي؟
اين که Skin in the game يعني چه و شامل چه مفاهيمي ميشود را در همين کتاب خواهيد خواند، اما اين که چه اصطلاحي براي ترجمه آن مناسب است، هنوز هم محل مناقشه است. به قدري پيدا کردن اصطلاحي که در راستاي مفاهيم مطرح شدهي داخل کتاب باشد سخت بود که در نسخهي آلماني اين عبارت را ترجمه نکرده و به همين صورت انگليسي در متن کتاب آوردهاند. مترجم ترکيهاي از اصطلاح «پوست زير سنگ» استفاده کرده، ترجمهي پرتغالي و روسي «ريسک کردن پوست خود»، اسپانيايي «بازي دادن پوست» و رومانيايي «وقتي که پوستتان درگير است» استفاده کردهاند.
به صورت سادهسازي شده اگر بگوييم، وقتي کسي در کاري Skin in the game دارد يعني هم در معرض منافع (مثبت) آن کار است و هم در معرض مضراتش (منفي). براي مثال اگر وزير خزانهداري آمريکا سياستهايي را پيش ميگيرد که دليل انباشته شدن ريسکهاي منفي پنهان در اقتصاد است و در سال ???? به بحران بانکداري ميانجامد و براي همهي خدماتي که در سالهاي قبل انجام داده فقط پاداش ميگيرد و جريمه نميشود، در نتيجه Skin in the game ندارد. اگر من بنايي باشم که خانهاي ميسازم و دستمزدم را ميگيرم، اگر خانه بعد از ساخت من به دليل کمکاري يا حماقت من بر روي ساکنينش آوار شود، بايد مجبور به جبران شوم. وگرنه Skin in the game ندارم.
اما اين مفهوم يک طرفه، و صرفا به معناي در معرض مضرات بودن نيست. اگر منفعت بزرگي در ميان باشد و من منفعت نبرم، باز يعني Skin in the game ندارم. همان طور که نسيم طالب بارها در کتابهاي خود گفته، روش درآمدزايياش در معرض مضرات کوچک قرار گرفتن و استفاده از سوددهيهاي نادر ولي بزرگ است.
در نتيجه به نظر ما عباراتي مثل «پاي در گود»، «لرز پاي خربزه»، «گير بودن پا»، «در ميدان بودن»، «در معرض» و موارد مشابهي که فقط به مضرات اشاره دارند يا معناي ضمني منفي را در ذهن خواننده تلقين ميکنند، عبارات مناسبي نبودند.
بعضي از عبارات مثل «با جان و دل درگير بودن» هم بيشتر مفهوم «درگير موضوع» بودن را ميرسانند و نه در معرض مضرات و منافع بودن را. براي مثال ميدانيم که هيچکسي بيشتر از وزير خزانهداري آمريکا درگير سياستهاي اقتصادي نبوده و او «پاي در گود» داشته و درگير اصل ماجرا بوده است. اما، باعث انباشت ريسکهايي شده که در نهايت به او ضرري نميرساندهاند.
با همهي اين ملاحظات، به نظرمان رسيد «پوست در بازي» گرچه عبارتي نامانوس، اما ترجمهي مناسبتري است. مخصوصا که در صورت فراگيري مفاهيم مطرح شده در کتاب، عبارت مناسبتري براي توصيف وضعيت است. براي مثال اگر در متني نوشته شود «فلان مسئول بانکي پايش گير نبود» احتمال کمي دارد که خواننده متوجه شود منظور اين است که در معرض عواقب منفي نبود. اما اگر نوشته شود «فلان مسئول پوست در بازي نداشت» خواننده با پرسوجو و گوگل کردن به مفهوم مورد نظر نسيم طالب خواهد رسيد.