*سازمانهای فردا علاوه بر کارامدی، باید سازگار، نوآور، الهامبخش و از نظر اجتماعی، مسئولیتپذیر باشند. برای آکندن سازمانها از این خصیصهها، دانشگاهیان و مدیران باید بنیانهای مدیریت را بازآفرینی کنند.
*پیشگامان مدیریت فردا باید راههایی را برای تزریق ایدهآلهای عمیقتر و روحانگیزتر مانند احترام، حقیقت، عشق، عدالت و زیبایی در فعالیتهای روزانه و تجاری پیدا کنند.
*برای ساختن مدیریت نسل بعد، به چیزی بیشتر از مهندسان و حسابداران نیاز داریم و باید از ایدههای هنرمندان، فیلسوفان، طراحان، اکولوژیستها و انسانشناسان بهره گیریم.
*در دنیایی بهطور فزاینده پرتلاطم، مهارتهای شناختی جدیدی مورد نیاز خواهند بود. این مهارتها شامل یادگیری ژرفاندیشانه، حل مساله خلاقانه، سیستمنگری، تفکر طراحی و آگاهی اجتماعی است. مدارس کسبوکار و شرکتها باید آموزشهای مدیریتی را بهگونهای بازطراحی کنند که یاریگر مدیران در توسعه این مهارتهای جدید باشند.
*بشر امروزی با مشکلات هولناکی روبهروست که راهحلهای کاملا جدیدی را میطلبند؛ چالشهایی که ما را ناگزیر از ابداع سیستمهای جدید نوآوری میکنند.
*در سازمانهای آینده، استراتژی توسط مدیریت ارشد تعیین نمیشود، بلکه وی برای ایجاد شرایطی تلاش میکند که در آن، استراتژیهای جدید میتوانند ظهور و رشد کنند.
*«دست نامرئی» بازار چیز فوقالعادهای است، اما اگر هدایتگر آن اخلاق نباشد، میتواند باعث ویرانی گسترده شود.
امروز در جهانی زندگی میکنیم که شتاب دگرگونیها، پیدایش پدیدههای نو و رخداد رویدادهای ناگهانی، سرسامآور شده است؛ و در این میان آنچه که یک مدیر را از سردرگمی نجات خواهد داد، اولویتبندی پرداختن به آنهاست. همل در کتاب «آنچه اکنون مهم است» به یاری مدیران آمده و رسیدگی به سه اولویتی که مدیرانِ امروز باید در دستور کار خود قرار دهند را به این ترتیب برمیشمارد: 1- اکنون «ارزشها» مهم است 2- اکنون «نوآوری» مهم است 3- اکنون «ایدئولوژی مدیریت» مهم است.
همل، پاسداشت ارزشها و پایبندی به اخلاق را در اولویت اول مدیران امروز قرار میدهد. وی عدمپایبندی به اخلاق و ارزشهایی انسانی چون «زیبایی، حقیقت، خرد، عدالت، نیکوکاری، ایمان، خوشی، شجاعت و احترام» را گرفتار آمدن در گردابی خطرناک میداند که بیتوجهی به آن، بحرانهایی جهانی و فاجعههایی جهانگیر در پی خواهد داشت.
اولویت دوم، آگاهی مدیران از اهمیت نوآوری است. در سازمانهای امروزی، وی نوآوری را تنها استراتژی پایدار برای ارزشآفرینی بلندمدت میداند. همل بر این باور است که برای پیادهسازی این استراتژی، مدیران باید روی خلاقیت همه کارکنان حساب باز کنند چرا که همه انسانها خلاق هستند و «ما خلق میکنیم، چون برای آن بهدنیا آمدهایم».
اولویت سوم نیز لزوم توجه مدیران به دگرگونی در پارادایم مدیریت، یا آنچه که گری همل نسل دوم مدیریت نامیده است، میباشد. اکنون دانش مدیریت از پارادایم سنتیِ «فرمان و کنترل» گذر کرده و در پارادایم نوین «مربیگری و توانافزایی» تبیین میشود. پارادایم نوین مدیریت بر پایه واژگونگی هرم مدیریت شکل گرفته و مرزهای مدیریت اقتدارگرایانه و از بالا به پایین را پشت سر گذارده و سبکهای مدیریت مشارکتی را تمرین میکند.
جالب است که هر سه روندی که گری همل اهمیتشان را در این کتاب گوشزد میکند، در واقع روندهایی هستند که سازمانها را با خواستها و تمایلات انسانی سازگارتر میسازند؛ و میتوانند گامهایی باشند در جهت تحقق رویایی که وی در کتاب «آینده مدیریت» مطرح کرده است: «ساختن سازمانهایی انسانی بهجای انسانهایی سازمانی».