درباره‌ی کتاب دوباره فکر کن (قدرت دانستن آنچه که نمی دانید) - چاپ دوم
تاب دوباره فکر کن اثری است از آدام گرانت به ترجمه ی منصور بیگدلی و چاپ انتشارات بهار سبز.
کتاب ژرف وتامل برانگیز پیش رو که بر مفهوم بازاندیشی تمرکز دارد، با تکیه بر شواهد، تجربیات و آزمایشات گوناگون به آماده سازی ذهن مخاطب وتشویق او به بازنگری در افکار، عقاید، نظرات و حتی بخشی از عزیزترین جنبه های هویتش می پردازد. هنری خارق العاده متناسب با جهان به سرعت درحال تغییر امروز که ضمن بالا بردن آمادگی روانی در افراد و افزایش انعطاف پذیری آن ها، موجبات اتخاذ تصمیمات درست در مواقع مخاطره آمیز و موقعیت های گوناگون زندگی را فراهم می آورد.
این کتاب همچنین چگونگی ایجاد فرهنگ یادگیری و دوباره اندیشیدن را نیز آموزش می دهد.
گزیده‌ی کتاب دوباره فکر کن (قدرت دانستن آنچه که نمی دانید) - چاپ دوم
بیرون از آزمایشگاه، برچیدن کلیشه ها و کاهش تعصب ها به ندرت در عرض یک شب رخ می دهد. حتی اگر افراد از ابتدا جبهه گیری نداشته باشند، وقتی نگرش شان به چالش کشیده شود، به سرعت حالت تدافعی می گیرند. موفق شدن در تاثیر بر آن ها نیازمند کاری بیشتر از این است که به آن ها بگوییم دیدگاه هایشان اختیاری هستند. یک گام کلیدی این است که آن ها را وادار کنیم خلاف واقع فکر کنند: به آن ها کمک کنیم در نظر بگیرند اگر در واقعیت دیگری زندگی می کردند، چه باوری می داشتند.
در روان شناسی، تفکر خلاف واقع یعنی تصور اینکه اوضاع زندگی مان چگونه می توانست به صورت متفاوتی شکوفا شود. وقتی متوجه می شویم چقدر ساده می توانستیم کلیشه های متفاوتی داشته باشیم، شاید تمایل بیشتری برای به روزرسانی دیدگاه هایمان داشته باشیم. برای فعال کردن تفکر خلاف واقع، شاید چنین پرسشی را از افراد بپرسید: اگر سیاهپوست، اسپانیایی زبان، آسیایی یا بومی آمریکایی به دنیا می آمدی، کلیشه هایت چه تفاوت هایی داشتند؟ اگر به جای شهر در یک مزرعه یا فرهنگی در دیگر سوی جهان بزرگ شده بودی چه نظرهایی داشتی؟ اگر در قرن هفده زندگی می کردی چه باورهایی داشتی؟
قبلا از قهرمانان مناظره و متخصصان مذاکره آموخته اید که پرسش کردن از افراد می تواند آن ها را به تفکر درباره ی نتایجشان ترغیب کند. نکته ی متفاوت درباره ی این نوع پرسش های خلاف واقع این است که از افراد دعوت می کنند ریشه ی باورهای خودشان را کاوش کرده و در موضع خود درباره ی گروه های دیگر بازنگری کنند.
افراد زمانی فروتن می شوند که به این فکر می کنند که اوضاع متفاوت چگونه می توانست آن ها را به باورهای متفاوت برساند. شاید به این نتیجه برسند که برخی از باورهای قبلی شان بیش از حد ساده انگارانه بوده و برخی از دیدگاه های منفی شان را به پرسش بگیرند. آن شک می تواند افراد را نسبت به گروه هایی که از آن ها کلیشه داشتند، کنجکاوتر کند و در نهایت ممکن است مشترکات غیرمنتظره ای را کشف کنند.