بعضی از پاسخ های مشتری در زمان فروش ما را به شدت عصبانی می کنند، زیرا احساس می کنیم مشتریانمان هم قرار است مانند ما فکر کنند؛ اما باید بدانیم که مشتری راست می گوید، احساس نیاز نمی کند و تا زمانی که به درک خرید بیمه نرسد، خرید نمی کند. باید تلاش کنیم مشتری درک کند و خودش بخواهد برای تکمیل بیمه نامه ها این بیمه را نیز تنظیم کنیم. بارها و بارها به این نتیجه رسیده ایم که مشتری ما زمانی به درک می رسد که خودش سخنران باشد نه ما! یعنی مشتری حرف بزند و ما سؤال بپرسیم؛ سؤال هایی مانند اینکه آقای مشتری، آیا در اطرافیان خود کسانی را می شناسید که دوران بازنشستگی را سپری می کنند؟ آیا از نظر شما با داشتن یک درآمد می توان دوران بازنشستگی خوبی سپری کرد؟ آیا تا امروز از خودتان پرسیده اید چرا برخی از افرادی که بازنشسته می شوند، سراغ شغل دوم می روند و در دوران بازنشستگی مشغول کاری دیگر می شوند؟ آیا فکر نمی کنید یکی از دلایل آن می تواند ناهماهنگی بین دخل و خرج و تناقضشان باشد؟
اگر از امروز بخواهیم برای کنترل آینده فکر کنیم، آیا به نظر شما پیش بینی درستی نیست که این مسئله می تواند مشکل من و شما هم باشد؟ آیا میدانید برای کنترل آن راه حل هایی در نظر گرفته شده است که می توان آینده را کنترل کرد؟
همان طور که در بیشتر کشورهای جهان بیمه نامه هایی با عنوان بیمه های مکمل طراحی شده اند، ما نیز در کشورمان می توانیم با این طرح بیمه نامه های خود را کامل و با خیال راحت و آسوده برای ادامه مسیر حرکت کنیم.