بیشتر سازمانها و شرکتها هزینههای زیادی برای تبلیغات صرف میکنند، با این هدف که مشتریان به تلفنهای شرکت زنگ بزنند و کالا یا خدماتی خریداری کنند؛ اما معمولاً این اتفاق رخ نمیدهد. برخی مدیران به جای اینکه به دنبال دلیل کاهش فروش در داخل سازمان خود یا علت از دست دادن مشتریان قدیمی باشند، عوامل بیرونی مثل شرایط بد اقتصادی را مقصر این اتفاقات میدانند. این دسته مدیران افرادی را که در سازمان وظیفۀ پاسخگویی به تلفنها را دارند، نادیده گرفتند. در واقع آنها چون تجربه و مهارت کافی ندارند و آداب مذاکرهی تلفنی را نمیدانند امکان دارد درهای ورودی را به روی مشتریان ببندند و یک قفل هم به آن بزنند. مشتری هم تلفن را قطع میکند و شماره تلفن شرکت یا سازمان دیگری را پیدا میکند، به این امید که نیازش برآورده شود و با او با احترام صحبت کنند.
تا به حال به این فکر کردهاید که هواپیما چگونه به مقصد میرسد؟
ابتدا خلبان باید بداند که قرار است به کجا سفر کند. او به خوبی مقصد خود را میداند، در غیر این صورت هرگز نمیتواند اولین قدم را بردارد. سپس باید موتور هواپیما را روشن کند و شروع به حرکت کند. در مرحله سوم باید مسیر خود را برای رسیدن به مقصد مشخص کند. برای این کار از ابزارهای مسیریابی دقیقی استفاده میکند که در هر لحظه به او میگوید کجاست و آیا به مقصد نزدیک میشود یا دور. با این ابزار هر وقت از مسیر منحرف شود، ابزار مسیریابی به او هشدار میدهد.
شما هم به عنوان یک بازاریاب یا فروشنده حرفهای، باید همواره نتایج کارهای خود را تجزیه تحلیل کنید تا هر لحظه از که مسیر خود منحرف شدید، متوجه شوید.
دربارهی کتاب تماسهای میلیاردی:
کتاب تماسهای میلیاردی برای افرادی که به نوعی از تلفن برای یافتن بازار هدف و پیدا کردن مشتریان بالقوه و بالفعل استفاده میکنند و در نهایت، کالا یا خدمات خود را از همین طریق میفروشند، نوشته شده است. آیا شما کسب و کاری را میشناسید که از این ابزار کاربردی استفاده نکند؟ فقط لحظهای را تصور کنید که تمام خطوط ارتباط تلفنی قطع شود؛ واقعاً این یک فاجعه است. پس اهمیت یادگیری مهارتهای بازاریابی و فروش تلفنی و نحوۀ صحیح مکالمات تلفنی و استفادۀ صحیح از این ابزار ارتباطی برای شما هم واضح است.
جملات برگزیدهی کتاب تماسهای میلیاردی:
- باید همهی عذر و بهانههایتان را کنار بگذارید. 99 درصد همهی شکستها از کسانی ناشی میشود که عادت دارند عذر بهانه بیاورند. (جورج واشنگتن کارور)- شما نمیتوانید شرایط، فصول یا جهت وزش باد را تغییر دهید، اما میتوانید خودتان را تغییر دهید. (جیم ران)- بسیاری از باورهای مرکزی شما بدون اینکه از وجودشان مطلع باشید، عمل میکنند که ممکن است بتوانید احساسات مشخصی چون بیارزشی، آسیبپذیری یا بیکفایتی را در خود تشخیص دهید ولی تاثیر آنها در انتخابهای روزانهتان همچنان به طور عمده نامشخص باقی میمانند. (ماتیو مککی)- انسان ماشین اثبات باورهایش است. (آنتونی رابینز)- اگر فکر میکنید میتوانید، پس میتوانید و اگر فکر میکنید نمیتوانید، پس نمیتوانید. (هنری فورد)
در بخشی از کتاب تماسهای میلیاردی میخوانیم:
اگر شما باور دارید که از شغل بازاریابی و فروش تلفنی نمیتوانید درآمد زیادی داشته باشید و فروشهای میلیاردی را تجربه کنید، حتماً نمیتوانید درآمد بیشتری کسب کنید؛ چون این واقعیت زندگی شماست. از طرفی، بازاریابان و فروشندگانی هستند که از همین حرفه درآمدهای زیادی دارند. خب، پس چرا شما نمیتوانید؟ احتمالاً شما دلیل آن را به موقعیت، وضعیت اقتصادی، ویژگیهای خانوادگی، پدر و مادر و همسر و... ربط میدهید. اینها همان دلایلی است که من قصد دارم در این کتاب برای شما توضیح دهم.
برای همین است که شما از واقعیتی که در زندگی دارید حمایت میکنید و میتوانید صدها دلیل برای اثبات واقعیت زندگی خودتان برای دیگران بیاورید. مثلاً میگویید این واقعیت وجود دارد که فقر هست، بدبختی و بیپولی هست، ورشکستگی هست و... ، اگر من با شما مخالفت کنم صد دلیل میآورید تا واقعیتهای زندگی خودتان را به من ثابت کنید. جالب اینجاست که من هم میتوانم به شما ثابت کنم واقعیت زندگیام جور دیگری است: اینجا همه خیلی خوشبخت و ثروتمند هستند و همه کسبوکار عالی و پُررونقی دارند. نه حرف شما غلط است، نه حرف من. هرچه افکار جدیدِ بیشتر و بهتری ایجاد شود ارتقای مدار بهآرامی صورت خواهد گرفت.
اگر شما با افرادی مواجه میشوید که بازاریابی و فروش تلفنی انجام میدهند و درآمد آنها در حدود درآمد شماست، این اتفاقی نیست؛ شما در فرکانس آن اشخاص هستید. اگر با افرادی برخورد میکنید که از نحوۀ برخورد مدیران سازمانشان ناراحت هستند بهسبب افکار شماست. در بخشهای قبلی گفتم که دلیل اتفاقات و اوضاع اطراف خود را به گردن شرایط بیرونی نیندازید. دنیا آن چیزهایی را به شما نشان میدهد که به آن توجه بیشتری میکنید.