«ذهن برند شده به کند و کاو پیرامون آناتومی تصمیمگیری میپردازد و فصل مشترک میان بازاریابی و دانش عصب شناسی را به دقت مورد موشکافی قرار میدهد.»
اریک دوپلسیس معتقد است که علوم اعصاب و عصب شناسی هم از نظر برانگیختگی هیجانات و احساسات و نقش آنها در انتخاب برند کارآمد است و هم از نظر بررسی میزان توجه و کیفیت واکنش های مغزی افراد هنگام تماشای اگهی ها و تبلیغات اهمیت به سزایی دارد.
این کتاب درباره آن است که مردم چگونه فکر میکنند ، چگونه تصمیم می گیرند و به ویژه آنکه چگونه در مورد برندها تصمیمگیری میکنند.
در ابتدای کتاب به نحوه عملکرد مغز و اینکه چگونه رخدادها و امور زندگی افراد به شکل خاطرات مختلف در ذهن تحلیل و ثبت می شوند و چکونه تفکر افراد به شکل خودآگاه تبدیل شده و بکار گرفته می شود. سپس به علم عصب شناسی و نتایجی که در سالهای اخیر از آن بدست آمده است پرداخته شده و توضیح می دهد که نتایج تحقیقات عصب شناسی چه دستاوردهایی در زمینه بازاریابی داشته و روشها و ابزارهای بازاریابی بر اساس علوم اعصاب را نیز شرح می دهد.
دوپلسیس در خصوص نقش هیجانات و عواطف اظهار می کند که هیجانها مولفهای اساسی از منطق هستند و ما باید با علم به این موضوع از این دانش جهت اتخاذ و ایجاد استراتژیهای بهتر در فروش و کمپینهای تبلیغاتی استفاده کنیم. هیجان و عواطف توجه را جلب میکند و توجه موجب ایجاد خاطرات میشود ودر حافظه ثبت می شود و خاطرات بر تصمیمگیریهای ما اثر میگذارد. او به تعریف دقیق و صریح احساسات، هیجانات، وضع روانی، شخصیت و فرهنگ و وجوه تمایز آنها میپردازد و سپس چگونگی تاثیر آنها بر ادراک از برند را با طرح یک الگو به نام مدل احساس بیان میدارد. او هم چنین به بیان تفاوت میان خودآگاه و ناخودآگاه میپردازد و سهم آنها در نورومارکتینگ را موشکافی میکند. دوپلسیس در این کتاب نتایج تجارب شخصی خود در این حیطه و نیز نمونههای موردی کار شده توسط موسسهی میلوارد براون را تشریح میکند.