مشخص بودن هدف امری حتمی است. بنابراین اهدافی که این ویژگی را نداشته باشند گمراه کننده هستند. مثلاً «می خواهم اندامی مناسب داشته باشم» هدف مشخصی نیست در عوض می توانیم بگوییم « برای اینکه لباس مورد علاقه ام را بپوشم دوست دارم ?? کیلو وزن کم کنم». یا بطور مثال «دلم می خواهد صلاحیت بیشتری داشته باشم» نامشخص و مبهم است و باید به این صورت بیان شود «می خواهم تا سال آینده در رشته ریاضی وارد دانشگاه شوم». ما باید بتوانیم بوسیله چهارچوبی میزان پیشرفت خود را ارزیابی نماییم. ما باید چگونه متوجه شویم که به هدف خود رسیده ایم؟ نقطه پایان راه ما دقیقاً زمانی است که مثلاً کار جدیدی را یافته باشیم؛ یا برای شرکت در مسابقه دو احساس آمادگی کنیم و یا سرمایه خود را به حدی افزایش داده باشیم که بتوانیم شغلی برای خود دست و پا کنیم. زمان و تاریخ و مدت رسیدن به هر یک از این اهداف باید قابل اندازه گیری باشد. مثلاً اگر می خواهید با پس انداز کردن به سرمایه مورد نظر برسید باید ابتدا مبلغی که برای راه اندازی کسب و کارتان کافی است مشخص کنید تا وقتی به مبلغ مورد نظر رسیدید بتوانید موفقیت تان را جشن بگیرید. و...