مقدمه
: مقدمه، جایی برای مجاب کردن خواننده به خواندن این کتاب رسیدن به اهدافتان و همراه کردن دیگری با دیدگاهتان مطمئنا به شما و باورتان بستگی دارد، اما مجاب کردن همان قدر به استدلال های شما بستگی دارد ... که به مخاطب شما.
و استدلال کردن نوعی فن است، پس آموختنی است روش، زاویه منتخب و کلمات نقش تعیین کننده ای در موفقیت شما دارند. وقتی از مجاب کردن صحبت می کنیم، این چیزها به ذهن ما می رسد: تبلیغات تلویزیونی، بازرگانی و سیاسی
موفقیت آنها بیشتر مدیون کارآمدی روش آنهاست تا استعداد بازیگری شان. بنابراین می توان این فنون را در زندگی روزمره نیز به کار برد.
چیزی که در مورد رأی دهندگان و مصرف کنندگان کالا جواب می دهد، در مورد همسر مبتلا به اختلال ادواری، نوجوان سرکش و مدیر قدرت طلب به همان خوبی عمل می کند.
در فصل های پیش رو، ما از اسرار روش های رسیدن به اهداف پرده بر می داریم. و فقط آنچه دیگری درک می کند مهم است؟ فقط یک اما وجود دارد: روش چیزی جز اولین طبقه این عمارت بزرگ
?
قبل از این که از خودم بپرسم چه استدلالی به کار ببرم، ذهنم درگیر جواب دادن به این سؤال می شود: «مخاطب من کیست؟» تمام والدینی که دو کودک (یا بیشتر) دارند می دانند که استدلال محکم و کارساز برای کودک اول هیچ تأثیری بر کودک دوم ندارد، و بالعکس.
از این رو، قاعدة حاکم بر این کتاب این است: مخاطب بر محتوا اولویت دارد. دفاعیه تان شکست خورده است؟ مخاطبتان متقاعد نشده است؟ قبل از شک کردن به استدلال هایتان، با این پرسش از خود شروع کنید که آیا انگیزه های مخاطبتان را به خوبی درک کرده اید یا نه.
در مورد برخی در باز است، و در مورد برخی دیگر کلید در دسترس است. گاهی قفل محکم است و حتی گاهی این دژ تسخیر ناپذیر به نظر می رسد. با این حال، حتی برای بدخلق ترین حریفان، راهی برای باز کردن قفل وجود دارد.
منطقا، ستاره اصلی این کتاب بیشتر مخاطب است تا استدلال. اما این شخصیت اصلی دیگر داستان [یعنی مخاطب را، نزدیک باشد یا دور، آگاه باشد یا ناآگاه، یکدنده باشد یا اهل مدارا، از تمام جهات بررسی می کنیم.
در صفحات پیش رو، از انگیزه ها، رفتارها و زبان بدن افراد صحبت خواهیم کرد. ولی قول می دهیم که این کار را به صورت عینی و ملموس و صرفا با رجوع به امور زندگی روزمره انجام دهیم. : اخلاقی یا فریبکارانه؟ در این زمینه، قبل از این که مستقیما به موضوع بپردازیم، تکلیفمان را با اخلاقیات روشن می کنیم.
برخی به ما خواهند گفت: «مجاب کردن همان کنترل کردن است، پس من زیر بار این کار نمی روم.»
پاسخ ساده این است: آیا می خواهید که دیگری کاری برایتان انجام دهد؟ بین به کار گیری زور علیه او یا زیرکی یکی را انتخاب کنید.
راه زور [را انتخاب می کنید؟ خب، کافی است که یکی از این سه شرط مهیا باشد: بر او سلطه یا نفوذ داشته باشید، او زیردست شما باشد، یا از شما بترسد.
کمی سادیسم، تنبلی شدید یا صرفا میل به ساده انگاری ما را به سمت استفاده از زور رهنمون می کند. و به یاد داشته باشیم که تاوان هر دلخوری و نارضایتی را روزی خواهیم پرداخت (احتمالا با اعتبار و آبرویمان).
آنچه باقی می ماند راه جایگزین است: «مجاب کردن.» محض اطلاعتان، ریشه لاتین «مجاب کردن» «پیروز شدن باه است.
آخرین فصل این کتاب به بررسی روش های کنترل کردن اختصاص داده شده است و شما آن جا روش های فکری به ظاهر موجه را خواهید یافت.
اما تفاوت تحت نفوذ قرار دادن با کنترل کردن چیست؟ در تحت نفوذ قرار دادن، منافع مشترک طرفین مد نظر است، در حالی که کنترل کردن برضد منافع و خواست دیگری است.
در مورد بقیه مطالب، فنون ارائه شده در این کتاب، برای تحت نفوذ قرار دادن» یا «کنترل کردن دیگران، در خدمت شما هستند... صلاح کار با خودتان.