از رقابت در بازار تا ایجاد بازار
رهبران سازمانها اغلب این دو فرضیه اساسی را می پذیرند و به آن عمل می کنند. یکی از آنها این است که مرزهای بازار و شرایط صنایع ارائه شده است و شما نمی توانید آنها را تغییر دهید. شما مجبورید استراتژی های خود را براساس آنها بسازید. دیگری آن است که در این محیط ها موفق شوند. سازمان باید میان متفاوت بودن و هزینه پایین تر انتخاب کند؛ می تواند مقدار بیشتری به مشتریان تحویل دهد در حالی که قیمت افزایش می یابد یا می تواند مقدار معقولی با هزینه پایین تر ارائه دهد. با وجود این حضور استراتژی به عنوان یک خصوصیت دیده می شود. آیا این چنین است؟ آیا سازمان ها می توانند بازارها و شرایط صنایعی که با آن روبه رو هستند شکل دهند. آیا سازمان ها می توانند استراتژی هایی ایجاد کنند که هزینه های کمتری در برداشته باشد.